مجله علمی خبری اینفو

اسم کردی اسم ترکی اسم عربی اسم لری

معنی نام عباس

عباس : (عربي) 1- (در قديم) (صيغه‌ي مبالغه)، اخمو، عبوس؛ 2- شيري كه شيران از او بگريزند؛ 3- (به مجاز) بسيار شجاع و دلير؛ 4- (اَعلام) 1) عباسِ بن علي، ابوالفضل: [قرن اول هجری] برادر ناتنی امام حسين(ع)، معروف به علمدار کربلا، قمر بنی هاشم و حضرت عباس(ع) که در جنگ کربلا همراه برادرش و پیش از او شهید شد؛ 2) نام سه تن از شاهان صفوی. عباس اول: ملقب به کبیر [996-1038 قمری] که در 18 سالگی پادشاه شد و سه سال بعد سرداری را که بانی سلطنت او شده بود کشت. پایتخت را از قزوین به اصفهان برد، ازبکان را از خراسان، ترکان را از غرب ایران و پرتغالیان را از خلیج فارس بیرون کرد؛ عباس دوم: [1052-1077 قمری] که در زمان او حمله‌ي روسها به مازندران دفع شد؛ عباس سوم: آخرین شاه صفوی [1145-1148 قمری] که کودک هفت ماهه بود و نادرشاه پس از برکنار کردن پدرش، تهماسب دوم، او را به سلطنت برداشت و سپس او را هم بر کنار کرد و خود پادشاه شد [1148 هجری] و پسر نادر بعداً او و پدرش را کشت [1152هجری] ؛ 3) عباس ابن المطلب: [قرن اول هجری] عموی پیامبر اسلام(ص) و جد خُلفای عباسی، که در جنگ بدر به دست مسلمانان اسیر شد و مبلغ گزافی برای آزادی خود پرداخت. او اندکی پیش از فتح مکه مسلمان شد؛ 4) عباس میرزا نایب السلطنه: (= عباس میرزا ولیعهد) [1203-1249 قمری] شاهزاده، دولتمرد و سردار ایرانی، ولیعهد فتحعلی شاه قاجار، فرمانفرمای آذربایجان و فرمانده‌ي کل سپاه ایران در جنگ با سپاه روسیه. نخستین دولتمرد ایرانی که در صدد نوسازی نظام حکومتی ایران برآمد.


معنی نام عبدالله

عبدالله : (عربي) 1- بنده‌ي خدا؛ 2- (در تصوف) به معني انسان كامل است؛ 3- (اَعلام) 1) عبدالله ابن عبدالمطلب: [حدود 554-579 میلادی] پدر حضرت محمّد(ص) پیامبر اسلام، که اندکی پیش از تولد وی بر اثر بیماری در مدینه وفات یافت؛ 2) عبدالله ابن جحش: [قرن اول هجری] صحابی و پسر عمه‌ي پیامبر اسلام(ص) و از مهاجران به حبشه، در جنگ احد کشته شد؛ 3) عبدالله ابن عمر: [10 پیش از هجرت – 73 قمری] صحابی پیامبر اسلام(ص) و پسر عمر خلیفه. که در همه‌ي جنگهای پیامبر و بسیاری فتوحات اسلام شرکت داشت؛ 4) عبدالله ابن طاهر: سومین امیر [213-230 قمری] سلسله‌ي طارهیان در خراسان، از حامیان ادبیات و هنر؛ 5) عبدالله تیموری: شاه [854-855 قمری] سلسله‌ي تیموری که پس از کشته شدن عبداللطیف در ماوراءالنهر بر تخت نشست و در جنگ با ابوسعید گورکانی کشته شد؛ 6) عبدالله ازبک: امیر [991-1006 قمری] سلسله‌ي شیبانیان در ماوراءالنهر و ترکستان که بر بخارا، بلخ، سمرقند، تاشکند، فرغانه، بدخشان، خوارزم و خراسان دست یافت و دولت نیرومندی تأسیس کرد.


معنی نام عَبید

عَبيد : (عربي) بنده‌، فرمانبردار، مطيع.


معنی نام عُبیدالله

عُبيدالله: (عربي) 1- بنده‌ي كوچك خدا، بنده‌ي خدا؛ (اَعلام) 1) عبیدالله ابن فاطمی: ملقب به مهدی، نخستین خلیفه [297-322 قمری] و بنیانگذار دولت فاطمی در مغرب آفریقا؛ 2) عبیدالله ازبک: فرمانروای ازبک [930-944 قمری]، که در زمان شاه تهماسب شش بار به خراسان تاخت و خرابی زیادی به بار آورد، ولی کاری از پیش نبرد؛ 3) عبیدالله مهدی: [259-322 قمری] جدّ خلفای فاطمی و اولین خلیفه‌ي فاطمی مصر [297-322 قمری]، مؤسس دولت علویان در مغرب. او خود را از نسل اسماعیل پسر امام جعفر صادق(ع) می‌دانست.


معنی نام عثمان

عثمان : (عربي) 1- جوجه هوبره؛ 2- (اَعلام) 1) عثمان ابن عفان [قرن اول هجری] سومين خليفه‌ي مسلمانان [23-35 قمری]، صحابی و داماد پیامبر اسلام(ص). در زمان او قرآن گردآوری شد. سرانجام در جریان یک شورش کشته شد. 2) عثمان نام سه تن از شاهان عثمانی. عثمان اول: بنیانگذار و نخستین شاه [699-726 قمری] از سلسله‌ي شاهان عثمانی؛ عثمان دوم: [1027-1031 قمری] که با برکنار کردن عمویش سلطنت را تصاحب کرد. در صدد برانداختن چهریها برآمد، ولی آنان پیشدستی کردند و او را از میان بردند؛ عثمان سوم: [1168-1171 قمری] شاه از سلسله‌ي شاهان عثمانی. 3) عثمان ابن سعید عمری [زنده در سال260 هجری] نخستین نایب از نایبهای چهارگانه‌ي امام دوازدهم شیعیان.


معنی نام عَدنان

عَدنان : (عربي) (اَعلام) نام يكي از اجداد پیامبر اسلام(ص) است كه به فصاحت شهرت داشته.


معنی نام عُدَی

عُدَي : (عربي) جاهاي بلند، جاهاي مرتفع.


معنی نام عرشیا

عرشيا : (عربي ـ فارسي) [عرش + ي (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت يا اسم ساز)]، منسوب به عرش، ، عرش.


معنی نام عَرفات

عَرفات: (عربي) (اَعلام) (= عرفه) دشتی در حدود 21 کیلومتری شرق مکه، در جنوب کوهی به همین نام، که حاجيان از ظهر تا غروب روز 9 ذيحجه را در آن می‌گرانند.


معنی نام عرفان

عرفان : (عربي) 1- (در تصوف) مكتبي كه وصول به حقيقت معرفت خداوند را از طريق رياضت و تهذيب نفس و تأمل جستجو مي‌كند؛ يكي از مراحل سلوك، معرفت؛ شناخت بر مبناي اصول مكتب تصوف؛ 2- (در قديم) شناخت، آشنايي.




1 .. < 1 2 3 4 > .. آخرین



نام های دخترانه شروع شده با



نام های پسرانه شروع شده با